ایسنا/البرز در اینکه یوزها پس از شیر ایرانی و ببر هیرکانی سومین گربهسانانی میتوانند باشند که در کشور ما در لبه پرتگاه انقراض ایستادهاند جای هیچ گونه شک و مناقشهای وجود ندارد. اما پیش از هر چیزی لازم است مشخص گردد که دلایل اصلی آسیب به جمعیت گونههای شکارگر از جمله یوزها در طبیعت ایران چه عواملی بوده یا میتواند باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفته شود که عوامل متعددی در انقراض جمعیت یوزها در طبیعت دخیلند و انسان در تمامی آنها چه به نحو مستقیم و چه غیرمستقیم دخالت غیر قابل انکاری داشته و دارد که از آن جمله میتوان به ناامنی و نابودی زیستگاهها در اثر افزایش فعالیتهای انسانی اشاره نمود: از صدور مجوزهای معدنکاوی و جادهکشی تا صدور پروانههای شکار که موجب کم شدن و از بین رفتن طعمههای طبیعی یوزها در طبیعت شده است، از رشد و گسترش تفریحاتی مخرب همچون بیراههنوردی و آفرود در پوشش تورهای طبیعتگردی تا عواملی همچون چرای بیرویهی دامها که موجبات تحریک و تقابل حیاتوحش با انسان به ویژه با دامپروران را فراهم کرده است.
این یک واقعیت غیر قابل انکار است اگر اینگونه عنوان گردد که در خوشبینانهترین حالت ممکن یوزهای جدا شده از طبیعت و نیز تولههای تکثیر شده در اسارت در صورت موفقیت در تکثیر هم جزو نمونههای حذف شده از طبیعت محسوب میگردند که شانس پیوستن و زادآوری و تربیت تولههای طبیعی برای همیشه از آنها سلب شده است و از آنجاییکه این یوزها قابلیت معرفی یا رها سازی در زیستگاه طبیعی را ندارند در نتیجه تکثیر آنها در اسارت هم هیچ کمکی به احیای جمعیت این گونه در طبیعت نخواهد کرد.
اصلا بر فرض محال، لحظهای هم به صورتی سادهانگارانه اینگونه تصور کنیم این یوزها با اتخاذ تدابیر و شگردهایی ذرهای هم قابلیت رهایی و معرفی به طبیعت را پیدا کنند، که در آن صورت پرسش کلیدی این است که آیا طراحان این پروژهها که عموما جزو طرفداران سرسخت شکار و باغوحشها محسوب میشوند! فکری برای طعمههای طبیعی یوز در طبیعت کردهاند؟ یا اینکه قرار است روزانه با یک وانت اسکلت مرغ کشتارگاهی از یوزهای تکثیر شده پذیرایی کنند؟ اصلا مگر میشود سازمان محیطزیست و طراحان پروژههایی اینچنینی، از طرفی مجوز تعلیف و شکار و معدنکاوی در زیستگاه یوز صادر کنند و هم در خواب و خیال خود به فکر احیای جمعیت یوز در طبیعت باشند؟! امروزه حتا یک شهروند عادی که در مَثَل بنا به دلایلی صرفا از یک بچه گربه شهری یا هر حیوان دیگری در خانه نگهداری کرده باشد خوب میداند که حیوان تکثیری یا جدا شده از محیط در خوشبینانهترین حالت دیگر توان و قابلیت بازگشت به محیط بیرون را نخواهد داشت، چرا که هیچ تجربهی زیستی از زندگی در محیط آزاد را نداشته و حیوان بختبرگشته در مدت زمان کوتاهی یا از گرسنگی جان میدهد یا در زیر چرخهای اتومبیلهای گذری تلف میشود.
همین مصداق را میتوان به راحتی به ماجرای تکثیر یوز یا هر گونهی جانوری دیگری در اسارت تعمیم داد. روی هم رفته چه بپذیریم و چه نه، در حال حاضر اساسیترین و تنها راهکار ممکن برای حفظ و احیای جمعیت ناچیز یوزهای بازمانده، صرفا در بالا بردن امنیت زیستگاه و کمک به زادآوری طبیعی این گونه در طبیعت نهفته است که در این زمینه سازمان محیط زیست شایسته است به جای ریخت و پاشهای بیثمر با تقویت و بالا بردن توان نیروهای حفاظتی بیهیچ عذر و بهانهای پیش از همه نسبت به ممنوعیت صدور مجوزهای شکار چارهای بیاندیشد و با ایجاد ساز و کارهایی قانونی در جهت پیشگیری از آسیبهای مطروحه، جرایم و قوانین سفت و سختی در خصوص هرگونه شکار و دستدرازی به حریمهای طبیعی وضع نمایند.
اما از آنجایی که امروزه بیشتر کرسیهای تصمیمگیری در سازمان محیطزیست در تسلط طرفداران و ایدهپردازان پروژههای شکار و تکثیر در اسارت است از اینرو مسئولان مربوطه در سازمان به ایدهها و اخطارهای منتقدان این قبیل پروژهها توجه چندانی ندارند. اصلا مسئولان امر لازم است به جای فرافکنی پیش از همه مشخص نمایند که دقیقا هدف از اجرای طرح تکثیر در اسارت یوزپلنگ چیست؟ اینکه آیا این بزرگواران بر خلاف آنچه طراحان این پروژهها منعکس میکنند، خبر دارند که طرح تکثیر در اسارت شیوهی صحیحی برای نجات یوزپلنگ از انقراض نیست؟ آیا میدانند که فرض محال در صورت موفقیت صد در صد این طرح، هیچ کمکی به نجات نسل یوزپلنگ در ایران نخواهد شد؟ آیا خبر دارند که این طرح، در نهایت به تولد و رشد تولههایی منجر میگردد که میباید تا پایان عمرشان در اسارت بمانند؟ میدانند برای تولد همین یوزپلنگهای قفسی، طبیعت چه هزینهی سنگینی باید پرداخت کند؟
اینکه خبر دارند یوزپلنگهایی که در طبیعت شانس تولیدمثل دارند به منظور اجرای طرح تکثیر در اسارت در تلههای سازمان محیط زیست گرفتار و به حبس ابد محکوم میگردند؟ آیا میدانند با زندهگیری یوزپلنگها از طبیعت و انتقالشان به داخل فنس شانس تکثیر طبیعی از آنها گرفته میشود؟ اینکه آیا در جریان هستند پشت طرح تکثیر در اسارت، دغدغهی حفاظت از حیات وحش نیست؟ آیا میدانند این طرح، قبلن هم در پارک پردیسان اجرا شده و حاصلی به جز تبدیل شدن یوزپلنگهای اسیر (کوشکی و دلبر) به موش آزمایشگاهی کارشناسان داخلی و خارجی نداشته؟ آیا میدانند یوزپلنگ ماده (دلبر) برای برآورده کردن خواستهی مسئولان چه مصائبی را متحمل شده است؟ از هورمونتراپیهای مخفیانه گرفته تا عمل جراحی سقط جنین تا نشانه رفتنِ آخرین تیر به سلامتی جانور نگونبخت یعنی عمل جراحی ناموفق تلقیح مصنوعی! اینکه برای تکثیر یوز در اسارت، دستکم چند فرد یوزپلنگ مولد باید زندهگیری شوند تا تنوع ژنتیکی حداقلی تضمین شود؟ یا اینکه اصلا خبر دارند با دو تا سه تا و چهار تا یوزپلنگ و درونآمیزی موالید، تولههایی با مشکلات ژنتیکی متولد خواهند شد؟
چنانچه در همین رابطه لازم به ذکر است که اصلیترین عامل تغییر و تبدیل در ژنها جهش یا موتاسیون است که موجب توالی ژن میشود و سپس همین ژنها به فرزندان به ارث میرسد. گزینش طبیعی باعث میشود برخی از این صفات که موثر و مثبت در تولید مثل و بقا هستند (ژن های مفید) رایج شده به نسلهای آتی منتقل و صفاتی دیگر که منجر به کاهش جمعیت میشوند (ژن های ضعیف) رفته رفته از بین بروند. موضوعی که در مورد یوز ایرانی اتفاق نیفتاده است چون گزینش طبیعی آنچنان که مطلوب یک جامعهی پویا و موثر است برای یوز ایرانی امکانپذیر نیست. چنانچه محققان و دانشمندان در همین رابطه بر این عقیدهاند که به طور کلی برای بقای مهره داران حداقل تعداد افراد گونه باید بین ۵۰ تا ۵۰۰ فرد باشد تا هم تنوع ژنتیکی گونه حفظ شده و هم گونه مورد نظر در برابر ناملایمات محیط زیستی دوام آورد. حداقل تعداد افراد زاداور باید بین ۵۰ فرد باشد اصطلاحن به این میزان اندازهی موثر ژنتیکی گفته میشود که معمولن یک پنجم تا یک سوم جمعیت را شامل میشود این عدد برگرفته از تجربهی عملی کسانی است که به فعالیت تکثیر حیوانات میپردازند. که البته باید توجه داشت که این رقم بیش از همه در مورد دامها تجربه شده است و ممکن است در مورد گونههای حیات وحش وضعیت متفاوت وجود داشته باشد از طرفی عدد ۵۰ برای حفظ تنوع ژنتیکی در کوتاه مدت گزارش شده و مطلوب بودن آن در بلند مدت در هالهای از ابهام و اما و اگر قرار دارد همچنین این قاعده عمدتن براساس عوامل ژنتیکی پیشنهاد میگردد و سایر فاکتورهای مهم در این رابطه در نظر قرار نگرفتهاند.
از طرفی هم در برخی از گونهها اندازهی جمعیت از نسلی به نسل دیگر تغییرات زیادی را نشان میدهد. اگرچه حدود ۲۰ هزارسال پیش این گونه در سراسر قارههای آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده بود اما امروزه جمعیت اندکی از این گونه صرفا در بخشهای کوچکی از آفریقا و آسیا مشاهده میشود و از آنجائی که گونهی یوز به شدت نسبت به کیفیت و کاهش سطح زیستگاه حساس است تخریب و تکه تکه شدگی زیستگاه اولین عامل تهدید کنندهاش محسوب میشود همچنین مطالعات انجام شده در مورد این دو جمعیت جدا افتاده از هم حاکی از کاهش تنوع ژنتیکی و قرار گرفتن جمعیت در گردنه بطری است و یکی از اصلیترین علل کاهش شدید تنوع ژنتیکی این جمعیتها جفتگیریهای خویشاوندی در طی نسلهای مختلف است. در نتیجه این موضوع نشاندهنده آن است که اندازهی موثر جمعیت به طور قابل ملاحظهای کمتر از تعداد کل افراد جمعیت است به ویژه زمانی که ترکیبی از انواع عوامل گوناگون مانند نوسان اندازهی جمعیت، گردنه بطری ، وجود افراد با ناتوانی تولید مثلی و یا نسبت جنسی نابرابر بر جمعیت تاثیر میگذارند.
مطالعات گوناگون نشان میدهد که میانگین اندازهی جمعیت موثر در چنین مواردی فقط ۱۱ درصد اندازهی کل جمعیت است یعنی اینکه اگر اندازهی یک جمعیت مشتمل بر ۳۰۰ فرد باشد جمعیت موثر معادل ۳۳ فرد خواهد بود. با این توضیحات، این پرسش پدید میآید که طراحان و ایدهپردازان این پروژهها در ادامه قرار است شانس تولید مثل طبیعی چند یوزپلنگ را از طبیعت بگیرند؟! بیراه نیست اگر عنوان گردد که طراحان و ایدهپردازان پروژههای اینچنینی انگاری به کلی فراموش کردهاند که کوشکی، دلبر، ایران و فیروز، جزو انفال عمومی هستند! متاسفانه مسئولان و مسببان این اقدامات خسارتبار نه تا کنون خود را ملزم به پاسخگویی به افکار عمومی از جمله به منتقدان دانستهاند! و نه حتی با وجود اینگونه تصمیمات خسارتبار حاضر به کنارهگیری از مسئولیتشان نشدهاند! و در حالی که خطرات بسیاری اندک جمعیت یوزپلنگهای باقیمانده در طبیعت را تهدید میکند دغدغه سازمان صرفا به انتخاب اسم دخترانه برای توله یوز ایران خلاصه شده است.
آیا این بزرگواران از دورخیز وزارت صمت برای معدنکاوی در زیستگاههای یوز خبر دارند؟! مسئولان مربوطه احتمالا به خوبی میدانند برای نجات یوزپلنگ از انقراض باید به معدنکاوی در زیستگاههای یوزپلنگ با صدای بلند «نه» بگویند. میدانند برای احیای زیستگاه، باید با افزایش تعداد محیطبانها و پاسگاههای محیطبانی امنیت در زیستگاههای یوزخیز، از جمعیت یوزپلنگ و طعمههایش حفاظت کنند. بیتعارف عرض میشود که ایدهی تکثیر در اسارت و پروژههایی از این دست محصول و خروجی همان شگرد و ترفندی است که در خلاء قوانین پیشگیرانه با همدستی برخی جریانهای وابسطه به بخشهای خصوصی عینن در بدو ماجرا با نشان دادن چراغ سبز به شکارچیان، ضمن پیادهسازی شگردهایی نخنما اول میزنند دمار از روزگار یک یا چند گونهی نادر در طبیعت را در میآورند و در ادامه به همین بهانه با به خطر افتادن جمعیت آن گونه با برپایی کمپینها و تحریک احساسات عمومی با جمعآوری اعانات و نذورات و فشار بر مراجع تخصیص بودجه به منظور احیای همان گونه وارد عمل میشوند.
به عبارتی دیگر لازم به عرض است که تکثیر پر سر و صدای یوز در اسارات پیش از هر چیزی محصول همان نگاه تملکجویانه و انحصار طلبانه نسبت به طبیعت و حیاتوحش است. رویکردی کالایی و دامپرورانه نسبت به طبیعت و حیات وحش که در نهایت محصول و نمونههای تکثیری تنها میتواند موجبات شادی شاغلان در حوزههای سیرک و شکار و باغوحشها را فراهم نماید. از اینرو این ایدهپردازیهای رسانهای نمیتواند کمک چندانی به رشد جمعیت یوز در طبیعت کرده باشد، پس در نتیجه بهتر آن است پروژههای پر سر و صدای تکثیر در اسارت و محصول آنرا به حساب کمک به احیای جمعیت یوزها در طبیعت نگذاریم و در این خصوص در مواجهه با افکار عمومی قدری صادقانه عمل نماییم.
شوربختانه لابیهای فعال در حوزه حیات وحش با دادن نشانیهای غلط اجازه نمیدهند که حقیقت به گوش مسئولان رده بالا برسد. این موضوع شامل حال طرح تکثیر در اسارت هم میشود. نتیجه هم این شده است که مقولهی حفاظت از یوز در نگاه مسئولان علیالخصوص از دید رییس سازمان محیط زیست، نمایندگان مجلس و مردم به موضوع تولد یوزپلنگهای اسیر تقلیل یابد و انتقادهای علمی و هشدارهای دلسوزانهی منتقدان بدین واسطه در میان هیاهوهای رسانهای کمرنگ و بیاثر گردد. در حقیقت اگر مسئولان امر دغدغهی حفاظت از بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی را دارند، لازم است تدابیری اتخاذ نمایند تا به جای از بین بردن شانس تکثیر طبیعی یوزپلنگها در زیستگاهشان و انداختن آنها داخل فنس پیش از همه فیروز، پدر توله یوزپلنگها که بزرگترین قربانی طرح بیحاصل تکثیر در اسارت است آزاد شود. چرا که پیشتر هم مسئولان هنگام زندهگیری این یوزپلنگ نر ۱۰ ساله متعهد شده بودند که حیوان را پس از جفتگیری با ایران رهاسازی کنند و تلههایی که برای زندهگیری باقی یوزپلنگها تعبیه کردهاند را جمعآوری نموده و برنامهای کارشناسیشده برای احیا و جلوگیری از تخریب بیشتر زیستگاههای یوزپلنگ در دستور کار خود قرار دهند.
یادداشت از فرزاد علیزاد، عباس اسکندری فعالین محیط زیست