نویسنده : ایراندخت صالحی
گذشته از نماد سازی و هویت های اساطیری و افسانه ای که طی تاریخ در فرهنگ های مختلف بر اساس حیوانات مختلف شکل گرفته است و غالبا” نقش و معنایی بر مبنای کارکرد ِ آن حیوان، اهمیت ِ آن حیوان در زندگی انسان، و ارزش ِ سمبولیک حیوانات و توتم های حیوانی در اقوام کهن، و جایگاه ِ ویژه ی حیوانات در فرهنگ های باستانی (حتی در شکل گیری خط و نگارش، در هنر انسان ِ نخستین، در نامگذاری صورت های فلکی و در نمادهای مربوط به ماه های سال) دارد؛ اما متاسفانه به نظر می رسد هویت سازی از حیوانات در دنیای مدرن همپای افول ارزشها و اخلاقیاتِ بشر، تنزل یافته است.
اینکه از آغاز، اطلاق ِ خصوصیات و صفات ِ خاص به برخی حیوانات تا چه اندازه علمی بوده، موضوع ِ بسیار قابل تاملی است. اما منبع و مرجع ِ هویت سازی معاصر برای دسته ای از حیوانات که پس از تصرف قلمرو آنها توسط بشر، حیوانات اهلی یا حیوانات شهری یا دست آموز نام گرفتند، غالبا” از منابع فقهی، ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه، و از سنت و عرف آمده است.
به لحاظ آسیب شناسی فرهنگی، صحبت از خصوصیات و صفاتی است که مذموم تلقی می شوند و جنبه ی اهانت و تحقیر و نکوهش دارند، خواه تشبیه افراد به آن حیوانات (حیوان انگاری انسان ها ) باشد و خواه به قصد نیش و کنایه و دشنام و بدگویی (نسبت دادنِ خصوصیات ِ حیوان به انسان). به عنوان مثال در فرهنگ زبان فارسی موارد زیادی از این دو نوع هویت سازی قابل شناسایی است: نجس بودن سگ، شوم بودن جغد (یا منزوی بودن)، بی صفت بودن گربه (بی وفایی و بی چشم و رویی) ، حیله گری و مکار بودن روباه و میمون، خبر چین بودن کلاغ (و همچنین شومی و نحسی)، کینه توز بودن شتر، هفت خط بودن مار، سگ جان بودن، درازگوش (در معنای نفهم بودن همچون الاغ یا خر)، مثل گاو بودن (شکم بارگی و شکم پروری) یا مثل گوسفند بودن (کودنی و خرفتی)، بوقلمون صفت (چند رنگی و بی ثباتی) ، مثل خرس بودن (تنبلی و پرخوری)، نحس بودن گربه ی سیاه، خرگوش (نماد غفلت و ترسو بودن)، گرگ (نماد بیرحمی و تجاوزگری)، کبک (نماد بی خبری از دیگران)، موش موذی و …… و همچنین صفات ترکیبی (به عنوان فحش) متشکل از یک اسم عام و نام یک حیوان که در زبان فارسی بیشترین جزء این ترکیب ها را “سگ” در بر می گیرد. این ترکیب ها معنای ضمنی ای در بر دارد که معمولا به صفاتی ناپسند و زشت اشاره می کند.
به طور کلی در ضرب المثلها، احادیث، تفسیرها، قصه های کودکان، قصه های عامیانه، شعر وادبیات تمثیلی، اندرزها و حکایت ها، متون دینی و فقهی، .. همه ی این ها شاخص هایی هستند که زشتی یا زیبایی نمادها را بر اساس آنها می توان شناسایی کرد.
البته صفات ِ مثبت را نیز نمی توان نادیده گرفت مانند وفاداری سگ، نجابت اسب، صلابت و قدرت شیر، معصومیت آهو، و …ولی از آنجا که این مقاله از منظر نقد و آسیب شناسی فرهنگی به مساله حقوق حیوانات می پردازد، تاکید نگارنده بر کاربرد ِ منفی وهویت سازیِ مذموم برای حیوانات است.
ناگفته نماند که نماد سازی از حیوانات در فرهنگ های مختلف متفاوت است و لزوما همپوشانی ندارد به عنوان مثال روباه درادبیات و فرهنگ ما نماد ِ حیله گری و نیرنگ است (زیرکی ِ منفی) اما این حیوان در ادبیات و فرهنگ انگلیسی زبان نماد ِ زیرکی مثبت و کاردانی است (مثلا به عنوان کاراکترهای سینمایی و انیمیشن مانند رابین هود که یک روباه است)، نمونه ی دیگر جغد است که در فرهنگ انگلیسی زبان نماد دانایی و تفکر و مطالعه است، حال آنکه در فرهنگ فارسی نماد شوم بودن و بدیمنی است. از طرفی، دگر دیسی های زبان در طی گذر زمان نیز معنای نمادها ی حیوانی را تغییر می دهد و این نمادسازی برای همه ی زمان ها و همه ی مکان ها ثابت نمی ماند.
درست است که در فرهنگ ما حیواناتی به نماد ِ یک صفت خاص تبدیل شده اند و از لحاظ معناشناختی بخشی از این صفات نکوهیده و تحقیر آمیز است، دلالت و کاربردِ عمومی ِ این نمادها را نمی توان به سادگی تغییر داد، اما آن جا که پای حقوق ِ حیوانات درمیان است، لزوم ِ فرهنگ سازی و آموزش دراین مورد ضرورت می یابد. به خصوص وقتی استناد به نظام های ارزشی ِ جا افتاده (جزم های فرهنگی) به مانعی در برابر ِ پذیرش حقوق حیوانات یا برخی از حیوانات تبدیل می شود، و بیش از آن، به توجیهی برای کشتن، آزار رساندن، و ترساندن ِ جامعه از آنها منجر می گردد.
در خاتمه قابل توجه است که پرداختن به این موضوع از اهمیت بالائی برخوردارمی باشد و امیدوارم دوستداران حیوانات و اهل قلم به بسط بیشتر این مباحث بپردازند .