اختصاصی مجله تحلیلی خبری زمین/فرزاد علیزاده فعال محیط زیست و حقوق حیوانات
جنجالهای رسانه ای در مورد یوز آسیایی در ابتدای دهه ۸۰ شدت گرفت، درست در زمانی که وضعیت یوز آسیایی در ایران رو به وخامت گذاشت و جمعیتش در لبه پرتگاه انقراض قرار گرفت! تحقیقات در خصوص زیستگاه های موجود یوز آسیایی در ایران نشان میداد که گونه فوق در ۵ زیستگاه کوه بافق(یزد)، دره انجیر(یزد)، نای بندان(خراسان جنوبی)، توران(سمنان)، و پارک ملی کویر(سمنان) زندگی میکند.
پژوهش های موجود موید این نکته است که تکه تکه شدن زیستگاه و در نتیجه جدا افتادن جمعیت، عدم تناسب جنسی ، کشته شدن توسط چوپان ها یا سگ های گله و همچنین تلفات جاده ای، مهمترین عوامل مرگ و میر و کاهش جمعیت یوز آسیایی میباشد.
ضرورت حفاظت از یوز آسیایی زمانی اهمیت پیدا کرد که این گونه باشکوه رسما در لبه پرتگاه انقراض قرار گرفت و این دقیقا مصادف با زمانی بود که پای موسسه مدافع شکار یا شکار دوست میراث پارسیان به پروژه حفاظت از یوز آسیایی باز شد.
ناصرالدین شاه و شکار گراز
تاریخچه شکار مدرن در ایران:
پس از اختراع تفنگ و عمومیت یافتن استفاده از آن در جهان، کشتار جمعی و بیرحمانه حیوانات آغاز و خطر انهدام و برافتادن نسل بسیاری از آنها بروز کرد. در ایران تفنگ از اوایل حکومت صفویه وارد کشور شد و به تدریج مورد استفاده شکارچیان قرار گرفت و در نتیجه جانوران و سایر منابع، مورد بهرهبرداری بی رویه قرار گرفتند. سرانجام در سال ۱۳۳۵ « کانون شکار ایران » به عنوان دستگاهی مستقل برای حفظ نسل شکار و نظارت بر اجرای مقررات مربوط به آن تشکیل گردید.
منوچهر ریاحی به عنوان دبیر کل کانون و اسکندر فیروز به عنوان قائم مقام دبیر کل مسئولیت کانون را بر عهده داشتند. در سال ۱۳۴۵ منوچهر ریاحی از سمت رییس کانون شکار استعفا داد و اسکندر فیروز مسئولیت کانون را به عهده گرفت. به علت ایرادات فراوان و ضعفهای قانون شکار، این قانون مورد بازنگری قرار گرفت و در سال ۱۳۴۶ سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، با تصویب قانون شکار و صید مصوب ۱۳۴۶/۳/۱۶ جایگزین کانون شکار ایران شد. شایان ذکر است که خدمات مرحوم اسکندر فیروز که طرفدارانش وی را پدر محیط زیست ایران خطاب میکنند به محیط زیست ایران ستودنی است، اما باید توجه داشت که فیروز نیز یک شکارچی بود که هرچند به گفته خودش از شکار پشیمان است اما در زمان ریاستش بر این سازمان، مجوزهای شکار بسیاری صادر کرد، مجوزهایی که نهتنها برای شکارچیان داخلی صادر شد بلکه برای نخستین بار پای شکارچیان خارجی را به ایران باز کرد. این مجوزها با هماهنگی شرکتی خصوصی به نام ایران سافاری صادر میشد که مدیریت آن را یکی از اقوام سببی اسکندر فیروز به نام دیوید لیلین، به دست گرفته بود.
لیلین طی سالهای ریاست فیروز در سازمان شکاربانی، به شکارچیان خارجی در ایران خدمات گردشگری ارائه میکرد. بدین ترتیب بنظر میرسد اسکندر فیروز بیشتر پدر شکار فروشی به اتباع خارجی باشد تا، پدر محیط زیست ایران!
«موسسه میراث پارسیان»:
موسسه حیات وحش میراث پارسیان را ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ تعدادی از علاقهمندان به حیاتوحش با محوریت مراد طاهباز و با حضور مرحوم کاووس سیدامامی تاسیس کردند. موسسهای غیرانتفاعی که ۶ سال پس از تاسیس و با تلاش آقای سیدامامی در سال ۱۳۹۴ وارد لیست سازمانهای مردم نهاد NGO وزارت کشور شد.
این موسسه از بدو تأسیس از نفوذی حائز اهمیت در سازمان حفاظت محیطزیست برخوردار شد و در قالب یک موسسه حامی محیطزیست به تبلیغ برای گردشگری شکار در ایران پرداخت؛ یعنی همان فعالیتی که سنگ بنایش را فیروز گذاشته بود. اعضای هیئت مدیره موسسه میراث پارسیان را شکارچیانی چون مراد طاهباز و کامیل جعفری تبریزی تشکیل داده بودند. کامیل جعفری همواره بدنبال پناهگاه حیدری بود و هیچگاه آن را کتمان نکرد، چرا که خالص ترین نژاد قوچ اوریال در این زیستگاه زندگی میکند و شکارچیان چشم رنگی حاضرند برای شکار و آویختن شاخ آن به دیوار خانه هایشان و گرفتن عکس و فیلم یادگاری در کنار جنازه ی این گونه جانوری زیبا هزاران دلار خرج کنند.
کاووس سیدامامی و امیرحسین خالقی هم از اعضای موسس بودند که با انتشار مطالبی، تعامل با شکارچیان و رونق شکار را راهکار حفاظت از حیاتوحش دانستهاند.
طاهباز نیز در آمریکا نحوه شکار در ایران و چگونگی انتقال شکار به آمریکا را تشریح میکرد و لیلین که پیشتر شرکت ایران سافاری را در ایران تأسیس کرده بود حالا مسئولیت شعبه آمریکایی موسسه میراث پارسیان را بر عهده داشت و برای فروش مجوزهای شکار حیاتوحش ایران در آمریکا بازاریابی میکرد.
اسکندر فیروز و مراد طاهباز
هومن جوکار، خزانهدار این موسسه که همزمان مدیریت پروژه پر سر و صدای بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ را هم بر عهده داشت و از جایگاه ویژهای در میان جامعه محیطزیست برخوردار بود طی گفتوگوهایی با رسانهها به تبلیغ شکار پایدار میپرداخت واژه ی جدیدی که برای اولین بار توسط او مطرح شد. تصادفات جاده ای در محور سمنان مشهد یکی از دلایل اصلی و مهم در کشته شدن یوزها بود ، در خرداد ماه ۹۵ در گفتگویی که بین نماینده وزارت راه و هومن جوکار و به ابتکار شادی مدرس (خبرنگار) صورت گرفت، به موضوع تصادفات جاده ای به عنوان یکی از مهمترین عوامل کشته شدن یوزهای آسیایی پرداخته شد و نماینده وزارت راه موافقت صریح و شفاف خود را با فنس کشی حدود ۱۲ کیلومتری در مسیر سمنان مشهد اعلام کرد.
گفتگوی شادی مدرس با هومن جوکار و هرمز ذاکری
موضوعی که تا امروز هیچگاه اتفاق نیفتاده است و این درحالی است که همه ساله حداقل یک فرد یوز در تصادف جاده ای درست در همین منطقه از بین میرود و سازمان محیط زیست فقط به نصب تابلوهای هشدار دهنده ” آرامتر برانید” بسنده کرده است!
پولهای واریز شده به موسسه میراث پارسیان از کجا آمد؟!
حفاظت از یوز آسیایی همانند هر پروژه ی دیگری نیازمند بودجه بود و بودجه ی سازمان محیط زیست کفاف امور یومیه ی خودش را هم نمیداد، چه رسد به تخصیص برای پروژه های پر سر و صدای اینچنینی! بنابراین برخی از سلبریتی های همیشه در صحنه مشغول نقش آفرینی شدند و علاوه بر آن، کمک های نقدی و غیر نقدی بین المللی به این پروژه موجب شد که میلیونها تومان پول به حسابهای این موسسه واریز شود. پس از پر شدن صندوق موسسه میراث پارسیان، یکی از کارشناسان مشهور حیات وحش دنیا به نام “جرج شالر ” بعنوان مشاور و همکار خارجی پروژه معرفی شد.
مراد طاهباز-جرج شالر_مرحوم سید امامی و گری لوئیس
جرج شالر بر اساس گفته ی خود و اسناد موجود دو مرتبه در سالهای 2006 و 2016 به ایران سفر میکند و به همراه کارشناسان این موسسه از زیستگاه های حساس حیات وحش کشور بازدید میکند و مصاحبه هایی به نقل از او منتشر میشود در یکی از این مصاحبه ها ادعا میشود که طی سه سال پنج یوز توسط سگ ها کشته شده اند ، سگهای مورد نظر ولگرد هستند و اینگونه نتیجه گیری میشود که چون سگها عامل انقراض یوزها هستند، بنابراین باید معدوم شوند!اظهاراتی که البته اخیرا توسط ایشان (بوسیله ی ایمیلی که به ایشان زدیم و پاسخی که ارسال کردند) تکذیب شده است.
بخش هایی از این ایمیل به شرح زیر است:
“…..در سالهای اخیر برخی ادعا کردند که شما را حضوری می بینند و شما به آنها گفته اید که تنها راه نجات یوزپلنگ های آسیایی کشتن تمام سگ های اطراف آنهاست و آنها از شما نقل قول می کنند “به همه آنها شلیک کنید”، اما در آخرین گزارش شما در سال 2017 ( تهدیدات مستقیم یوزپلنگ) بر اساس سوابق موجود از تلفات یوزپلنگ (تعداد = 42) بین سال های 2001 و 2012، عوامل انسانی بیشترین نسبت مرگ و میر شناخته شده را تشکیل می دهند. گله داران محلی در حال حاضر مهم ترین علت مرگ و میر ناشی از انسان هستند که معمولاً در ارتباط با سگ های گله هستند. گله داران در ایران تلاش چندانی برای کنترل سگ ها انجام نمی دهند. سگهای گله آنها آزادانه در زیستگاه تردد میکنند و حیات وحش از جمله یوزپلنگ را مورد آزار و اذیت قرار می دهند……….”
ایشان پاسخ داد:
“از دریافت نامه شما بسیار متعجب شدم و بسیار خوشحالم که می شنوم نگران حفاظت از گنجینه زیبای ملی ایران، یوزپلنگ هستید. من چندین سال است که در آنجا با کسی در تماس نیستم و نمی دانم از قول من چه می گویند، یا انجام می شود. دو دیدار اخیر من در سال های 2006 و 2016 بود که هر دو به دلیل محدودیت های ویزا کوتاه بودند. پیشنهادات اصلی اخیر من ممنوعیت ورود سگ های گله به مناطق حفاظت شده بود، زیرا آنها یوزپلنگ ها به ویژه توله ها را می کشند. ساخت پلهای روگذر جادهای که یوزپلنگها تمایل به عبور از آنها دارند و توسط خودروهای تندرو کشته میشوند و همچنین افزایش نیروی نگهبان مناطق حفاظت شده و بهبود تجهیزات آنها برای جلوگیری از شکار غیرقانونی حیات وحش بود. شما همچنین به تیم هایی در میدان نیاز دارید تا آنچه را که در سراسر منطقه مورد استفاده یوزپلنگ ها می گذرد نظارت کنند….”جورج شالر”
اسفند ماه 1394 بعد از حضور جرج شالر در ایران بود که از زبان مدیر پروژه یوز اینگونه عنوان شد که سگ های گله که به واسطه ی وجود دام در زیستگاه یوز ایرانی حضور دارند، تهدیدی جدی برای یوزها هستند که باید برای آن کاری کرد! اما اینکه مدتی بعد این اظهارات جعل میشود و از سگهای بلاصاحب ( و نه حتی گله!) بعنوان مهمترین عامل انقراض یوز ایرانی یاد میشود عجیب است.
سگ کشی و شکار بهم پیوند خورده است!
شاید باورش سخت باشد که در موج اخیر سگ کشی های گسترده ای که در کشور رخ داده است، نام مدیران موسسه میراث پارسیان با مدافعان سگ کشی پیوند خورده است! مدافعانی که عمدتا از شکارچیان و حامیان سینه چاک قرقهای اختصاصی شکار هستند و ساده لوحانی در پوشش دامپزشک، کوهنورد و استاد دانشگاه! و کارشناسانی که تا دیروز افتخار کوله کشی شکارچیان را داشتند و امروز به لقب کارشناس حیات وحش نائل امده اند! و مشغول دریافت پروژه های رنگ به رنگ از سازمان محیط زیست هستند نیز از جریان فوق به شکل علنی حمایت میکنند!
نفرت پراکنی علیه سگها تا آنجا پیش میرود که مستندی چند قسمتی تحت عنوان دومینو از رسانه ی ملی پخش میشود و کارشناسان آن مستند به دروغ اظهارات جعل شده جرج شالر را سندی برای ادعاهای خود میکنند و این درحالی است که راهکارهای علمی و اخلاقی برای مدیریت جمعیت حیوانات شهری از جمله سگها وجود دارد که نادیده گرفته میشود.
جعل سخنان جرج شالر در مستند دومینو
مجموعه مباحث مطرح شده اینگونه در ذهن متبادر میکند که بین شکار و پروژه های پر رنگ و لعاب حفاظت از یوز آسیایی با هیولاسازی از نقش سگها در انقراض یوز ایرانی ارتباط مستقیم و تنگاتنگ وجود دارد! چرا که زیستگاه های حساس یوز ایرانی و حیات وحش در قرق شکارچیان، معادن، جاده ها، دامهای روستاییان و عشایر است و بنابراین مطرح کردن نقش سگهای بلاصاحب در انقراض یوز ایرانی بحثی انحرافی بیش نیست!
یوزهائی که تخمین زده میشود ، در خوشبینانه ترین حالت حدود ۴۰ فرد از این گربه سان خجالتی در کشور وجود داشته باشد. رقمی که بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیت، یافته ها و گزارشات انجمن یوز آسیائی که در حال حاضر حفاظت از یوز آسیائی را برعهده دارد تعداد یوزهای ثبت شده را نزدیک به یک سوم این رقم تخمین میزند!
چرا جریانی در دولت وجود دارد که با حمایت افرادی از بدنه اصلی آن، عامدانه سعی بر این دارند که اذهان مردم و دوستداران حیوانات شهری را از مسیر اصلی منحرف کنند و انرژی نهفته در وجود حامیان حیوانات را که میتوان از پتانسیلشان در راستای مدیریت وضعیت موجود استفاده کرد، به بیراهه هدایت میکنند؟
قرار است توجهشان از چه موضوعی منحرف شود؟
چگونه یوز ایرانی این گنجینه با ارزش کشور ما که به دلایلی کاملا مشخص در لبه پرتگاه انقراض است، در سناریویی من در آوردی تبدیل به دستاویزی میشود که سگهای بلاصاحب قربانی شوند؟
و در نهایت چرا تنها به دلیل منافع عده ای قلیل اصل قضیه به حاشیه رانده میشود و این میراث شوم! به جیب چه کسانی میرود؟