اختصاصی گزارشگران زمین:
مدتیست جریانی در فضای مجازی، در مخالفت با غذارسانی به سگهای بلاصاحب بهراه افتاده است. موضوع غذارسانی به حیوانات بلاصاحب، موافقان و مخالفانی دارد و هر دو گروه دلایلی برای ادعای خود دارند. هرچند که ادعای گروه موافقان، اخلاقیتر و انسانیتر بهنظر میرسد اما مخالفان غذارسانی به حیوانات شهری، گروه حامیان حیوانات را متهم به برخورد احساسی و غیرکارشناسی میکنند. این درحالی است که روشهای کارشناسی موفق در خصوص کنترل جمعیت سگهای بلاصاحب وجود دارد اما عموماً توسط این افراد نادیده گرفته میشود. |
سارا مافی مهندس ژنتیک سالهاست که در حوزه حیوانات شهری خصوصاً سگها فعالیت و تلاش کرده است.
او در این خصوص به ما میگوید: از نگاه اخلاق ،سگها هم مخلوق خدا هستند و ما بهعنوان انسان و مسئول موجودات ضعیفتر، باید ابتدائیترین مایحتاج زندهماندن حیوانات را فراهم کنیم، آن هم حیواناتی که صدها سال است به همنشینی و زندگی در کنار انسان و محافظت از انسان، عادت کرده است و با حضورش، خط امنی در قبال وحوش و انواع آلودگیهای زیستی ایجاد میکند و از انسان در مقابل ناامنیها محافظت میکند. چطور ممکن است انسان، حیوانی گرسنه و ناتوان ببیند و هیچ اقدامی نکند؟
بهنظر من یکسری از این مخالفتها، بهدلیل عدم دانش در مورد رفتارشناسی سگهاست که از طرف افرادی بیان میشود که خودشان در ایجاد مشکلات زیستی و حیاتوحش دخیل بوده و هستند و متأسفانه، چون این موضوع یک مسأله نوظهور است، هر فردی بدون کار عملی وکاربردی به خودش اجازه اظهارنظر میدهد.
اما گروهی که عموماً خود را کارشناس حیاتوحش معرفی میکنند، معتقدند غذارسانی به حیوانات شهری دردسرساز است.
مهندس مافی در این خصوص میگوید :غذارسانی به سگها دردسر ساز نیست اما مدیریت در غذارسانی بسیار مهم است. تمامی گونههای زیستی برای حفظ بقا احتیاج به تأمین مواد غذایی دارند. با توجه به وسیع بودن عرصههای طبیعی ایران و پیوستگی استانها و شهرها، سگها در نبود غذا، برای ادامه حیات، گاهاً کیلومترها جابجا میشوند تا به منابع غذایی، از جمله مرکز دپوی زباله یا پسماندهای رهاشده در بیابانها و … برسند
در حالیکه اگر غذارسانی اصولی و در مناطق مشخص صورت گیرد، سگها برای تهیه غذا جابجا نمیشوند و کلونی خود یا قلمروی خود را برای حفظ منبع غذایی به هرصورتی حفظ میکنند تا گونههای دیگر یا حتی سگهای دیگر به منبع غذایشان دسترسی پیدا نکنند.
سگها موجودات بسیار مفید در اطراف ما انسانها هستند و حفظ این گونه در چنین وسعت اراضی، بسیار ضروری است. توجه و رسیدگی به این موجوداتی که حتی نامشان در کتاب آسمانی ما (سوره اصحاب کهف) و دیگر متون دینیمان ذکر شده است. روایات بسیاری نیز از بزرگان دینی در خصوص رسیدگی و احترام به این مخلوقات خداوند وجود دارد.
گذشته از این، بهتازگی در اکتشافی جدید در منطقه یاکوتسک روسیه، بقایای سگی مربوط به ۱۸ هزارسال پیش کشف شده و این نشاندهنده آن است که حضور سگها در کنار انسان قدمتی بسیار زیاد دارد و اگر مضر و غیرمفید بودند، عوامل طبیعی همچون بسیاری از گونهها، آنها را حذف و از بین میبرد.
اما گاهی ویدیوهایی از حضور سگها در حیاتوحش منتشر میشود. آیا این سگها، به همان اندازه که مورد ادعای این افراد است، آسیبزننده هستند؟
این ویدیوها، هیچگونه اصالتی ندارند و بعضاً مال ایران نیستند. ویدیویی که خودم دیدهام، که صدا و گویش مختص ایران داشت و میتوانم آنها را تأیید کنم، مزاحمت سگها برای یک فرد یوز بود که کسانی که فیلم میگرفتند، صاحبان سگ یا گلهداران بودند و بههمراه محیطبان یا مدافع یوز که کاملاً فارسی صحبت میکنند با گویش محلی در آن مکان حضور داشتند.
اصولاً سگها، بدون داشتن صاحب و آموزشی در این خصوص، قادر به شکار و حمله نیستند. در سگهایی که بهصورت گلهای زندگی میکنند، آلفای گله در مواجهه با خطر، به پشتوانه سگهای دیگر، شروع به پارس و دندان نشان دادن و ایجاد ترس در حریف میکند تا حریف محل را ترک کند اما واکنش در همین حد باقی میماند، چون اساساً آنها شکارچی نیستند.حیوانات در مواجهه با خطر، اولین عکس العملی که نشان میدهند، گریز از محل خطر است.
در نظر داشته باشید که سگهای تازی که برای شکار پرورش داده میشوند و بدنی کشیده و خاص برای دویدن دارند، دارای سرعت ۶۵ تا ۷۵ کیلومتر برساعت هستند. قوچ، آهو و … دارای سرعتی معادل ۷۵ – ۸۵ کیلومتر بر ساعت هستند و یوزها ۱۲۵_۱۳۵ کیلومتر برساعت. حال سگی که تازی نیست، چطور میتواند یوز یا گونههای تیزپای دیگر را دنبال و آنها را شکار کند؟ |
دوستان، نا کارآمدی سازمان محیط زیست در آمارگیری و شمارش علفخوارانی همچون قوچ، آهو و گوزن را همگی به گردن سگهای بلاصاحب میاندازند، چون دیواری کوتاه تر وجود ندارد. درحالیکه هنوز نتوانستند گلهدارها را مجبور به عدم چرای بیرویه در مناطق حیاتوحش و عدم رهاسازی سگهای گله در این مناطق و کنترل جمعیت سگهای گلهداران کنند. اساساً، مهمترین دلیل وجود سگهای بلاصاحب در حیاتوحش هم همین موضوع است.
سگهای رهاشده در طبیعت اصولاً از زاد و ولد سگهای گلهای بهوجود میآیند که توسط گلهداران در طبیعت رها میشوند. باغداران نیز وقتی سگهایشان زاد و ولد میکنند، یکی از نرها را نگه داشته و مابقی را بهسادگی در طبیعت رها میکنند، چون هیچ پشتوانه قانونی و ارگانی برای اجبار به نگهداری، واکسیناسیون ، عقیمسازی و… وجود ندارد. در نهایت، بازهم کشتن و معدومسازی، گریبانگیر سگهاست.
مورد دیگر پرورشدهندهها هستند. آنها اگر انسانیت به خرج دهند و سگهایی که بهفروش نمیرسند یا ایرادات ظاهری و فیزیکی دارند را نکشند، در شهر یا طبیعت رها میکنند. پرورشدهندهها بهشکل غیراصولی و تنها برای کسب درآمد، نژادهای مختلف را با هم میکس میکنند. این کار باعث بهوجودآمدن اختلالات رفتاری در سگها یا ایرادات ظاهری میشود.
در نهایت، یکسری از سگها تبدیل به سگهای پرخاشگر و خطرناک میشوند، مثل میکس نژادهای مالاموت، هاسکی، روت وایلر یا دوبرمن با نژادهای دیگر یا حتی میکس نژاد ایرانی سگ سرابی با هرگونه دیگر که شدیداً پرخاشگر هستند و در نهایت یا مجبور به کشتن سگ میشوند یا در طبیعت رها میکنند که خسارات ناشی از این سگهای پرخاشگر، باز هم گریبانگیر سگهای بلاصاحب میشود.
مورد دیگر، افرادی هستند که سگ را از روی یک هوس زودگذر و یا بهصورت هدیه و … میخرند یا دریافت میکنند و از پس نگهداری یا مسئولیت حفاظتش برنمیآیند و سگ را رها یا گم میکنند و همین امر باعث ورود سگهایی که صاحب داشتند، به چرخه سگهای بیصاحب میشوند. بهعبارتی، تمامی سگها روزی صاحبی بیلیاقت و بیمسئولیت داشتهاند.
با مرور اتفاقات چندین سال اخیر، به این نتیجه میرسیم که بیشترین و بزرگترین عامل از بین برنده حیاتوحش، انسان و کارهای مرتبط به انسان است نه سگها.
برای مثال نگاه کنید به: آتشسوزی های عمدی و غیرعمدی جنگلها ،عدم همکاری ارگانهای مربوطه در جلوگیری یا خاموشکردن آتشافروزیها، شکار بیرویه و فروش مجوزهای شکار، بدون هیچگونه سرشماری علمی، تلهگذاریهای شکارچیان برای گوشتخواران بزرگ (نمونه ی بارزش نازک یوزی که به سافاری باراجین منتقل شد)، تخریب تالابها و مناطق زندگی گونههای مختلف زیستی، عدم فرهنگ و فرهنگسازی محیطزیستی در روستاها و شهرهایی که نزدیک به مناطق حساس حیات وحش هستند، (نمونه آن ازار و اذیت و در نهایت تلف شدن خرس قهوهای و تولهاش در استان شمالی کشور)
و مواردبیشمار دیگری که در همگی رد پای انسان وشکارچیان و دلالان حیاتوحش که بعضاً خود را مدافع محیط زیست و حیات وحش اعلام میکند بوضوح روشن و آشکار است
برخی از مدافعان حیات وحش ادعا میکنند یکی از مهمترین عوامل انقراض یوزهای ایرانی وجود سگهای بلاصاحب و غذارسانی مردم به این سگهاست با توجه به اینکه یکی از زیستگاه های اصلی یوزها پارک ملی توران میباشد این سوال بوجود می اید که ایا کسانی در پارک ملی توران به سگها غذارسانی میکنند؟؟
خیر، این موضوع کلاً با منطق مغایرت دارد. اولاً، منطقهی توران پارکملی است، یعنی بالاترین درجهی حفاظتی مناطق چهارگانه را داراست، پس هرکسی نمیتواند به آن ورود کند، دوماً، مناطق حفاظت شده با شهر و محل زندگی انسان فاصله زیادی دارد و اتفاقاً، باز هم حضور سگها بین شهر و مناطق حفاظت شده کاملاً الزامی است چون مانع از ورود وحوش به مناطق مسکونی میشوند. سوماً، حامیان حیوانات اصولاً گونه خاصی را مدنظر ندارند یعنی اینطور نیست که فقط سگها برایشان مهم باشد.گربه، یوز، روباه، شغال، پرندگان، همه و همه جزو مخلوقات خدا هستند و انسان، موظف به حفظ و رسیدگی به آنها میباشد.
بارها دیده شده حامیان حیوانات در مناطق شهری و حاشیه شهرها هنگام غذارسانی در برخورد با حیوانات آسیب دیده ای مثل روباه .شغال وپرندگان شکار شده آنها را درمان و امداد کرده اند و هیچ فرقی بین حیوانات قائل نشدند.ولی متاسفانه عملکرد مدعیان دفاع از حیات وحش بدون اراِئه حتی یک دلیل کارشناسی و معتبر به کشتار و معدوم سازی سگها ختم شده است و نه رسیدن به یک راهکار عملی و کارشناسی..
اما تنها راهکار علمی و عملی برای حل این مسأله و نه پاککردن صورت مسأله،بر اساس روشهای کارشناسی معتبر و موفق دیگر کشورها ،همینطور مورد تائید سازمان بهداشت جهانی و جامعه جهانی حمایت از حیوانات ، عقیمسازی ، واکسیناسیون ،آموزش ، رهاسازی و کوتاهکردن دست برخی پیمانکاران شهرداریها است.
هم اکنون در مناطقی در اطراف تهران و بعضی از شهرهای مختلف، با همکاری شهرداریها، بدون ایجاد بار مالی و بستن قرارداد با پیمانکارانِ فاقد صلاحیتهای علمی و کارشناسی و تنها با معرفی دامپزشک توسط حامیان حیوانات ، سگها با حداقل هزینه، عقیم، تگگذاری، واکسینه و رها میشوند.
هم اکنون ما در تهران پایلوتی داریم که سگ ها در کنار گربه ها و انسانها و دیگر گونه های حیات وحش مثل روباه .شغال . گرگ . خرس و خرگوش و پرندگان مختلف و زندگی میکنند و همگی حریم طبیعی خود را حفظ کرده و همزیستی مسالمت آمیزی دارند .