پایی که جا ماند/ روایت محیط‌بان خوزستانی از حمله مسلحانه شکارچی‌ها

تمام کانکس پر از خون شده بود و به نوبت به من حمله میکردند، وقتی هم که آخرین رمقم را جمع کردم و گفتم که مسلح نیستم و کلید گاوصندوق را ندارم با مشت و لگد به بدن نیمه‌جانم افتادند که با هم‌شیفتیت تماس بگیر بیاید! آن‌ها دنبالش میگشتند، میخواستند او را بکشند!
سید امین هادیپور

 خبرگزاری فارس از اهواز:

ساعت یازده و نیم شب بود که دستگیره درِ کانکس به آرامی پایین آمد؛ سریع از جایم پریدم، حتما برای چادرِ زنبورداریِ بغل دستمان مشکلی پیش آمده و برای گرفتن کمک به سراغم آمده‌اند.

اما همه چیز در کمتر از صدم ثانیه اتفاق افتاد، آنقدر سریع که نشد به دلم بد راه ندهم، چون سایه درشتِ بلندبالایی از دل سیاهی شب بیرون آمد و چشم در چشمم فریاد زد که بر زمین بخوابم!

سرم را با تعجب تکان دادم و به سمتش رفتم: «چرا باید بر زمین بخوابم؟» و این آخرین فکری بود که از ذهنم بر زبانم جاری شد چون صدای گلوله‌‌ی تفنگ شکاری گوش شب را کر کرد.

این‌ جملات بخشی از روایت قصه پردرد سید امین هادی‌پور، محیط‌بان شجاع خوزستانی است که بیست و ششم فروردین ماه سال جاری در اثر حمله ناجوانمردانه به پاسگاه محیط‌بانی روستای دوپیران شهرستان گتوند از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تا قطع عضو نیز پیش رفت.

استخوانِ شکسته

به روابط عمومی محیط زیست خوزستان پیام دادم، میدانستم سید امین حال خوشی ندارد و برای قطع چند سانتیمتر دیگر از پای مجروحش در بیمارستان پارس تهران بستری است.

شماره‌ تماسش را برایم فرستادند اما دودل بودم برای مصاحبه؛ آخر مگر میشد با کسی که طی سه ماه ۷ بار به اتاق عمل رفته و حالا پایش را هم از دست داده صحبت کرد، اصلا چطور باید مکالمه را شروع میکردم.

 صدای گلوله، بوی گوشت سوخته و استخوان شکسته تمام کلمات را از دایره لغات ذهنم پراند اما کمی دیر شده بود، صدای بوق می‌آمد، من شماره آقای هادی‌پور را گرفته بودم.

دنبالش بودند

از اینکه باعث شده بودم تا صحنه تلخ آن روز را دوباره مرور کند عذرخواهی کردم، قوای بدنی تحلیل رفته را میشد از صدای ضعیفش چید اما نمیخواست رنجور به نظر بیاید، هرچند سخت ولی سعی میکرد واگن کلمات را محکم پشت سر هم جاری کند: دقیقا به زانوی پای راستم شلیک کرد با یک اسلحه شکاری و مفصل پایین زانو درجا خورد شد.

 

چشمانم سیاهی رفت، فقط وقتی به خودم آمدم که به نوبت به پهلوهایم لگد میزدند و جای کلید گاوصندوق را می‌پرسیدند.

_گاوصندوق؟ آخر گاوصندوق به چه کار یک پاسگاه حفاظت محیط‌زیست می‌آید؟!

_پاسگاه محیط‌بانی مجهز به سلاح است اما محیط‌بان‌‌ها پس از پایان شیفت، اسلحه‌هایشان را در گاوصندوق می‌گذارند و به خانه برمیگردند، این اشخاصی هم که به پاسگاه حمله کرده بودند دنبال کلید گاوصندوق میگشتند تا اسلحه‌ها را غارت کنند.

تمام کانکس پر از خون شده بود و به نوبت به من حمله میکردند، وقتی هم که آخرین رمقم را جمع کردم و گفتم که مسلح نیستم و کلید گاوصندوق را ندارم با مشت و لگد به بدن نیمه‌جانم افتادند که با هم‌شیفتیت تماس بگیر بیاید! آن‌ها دنبالش میگشتند، میخواستند او را بکشند!

نامردان

یکجا جمع نمی‌شدند که آن‌ها را ببینم، حتی همدیگر را به اسم هم صدا نمیزدند، یکی با گاوصندوق کلنجار میرفت، یکی به من مشت میزد و دو نفر بیرون نگهبانی میدادند، هرچند دقیقه یکبار هم جایشان عوض میشد و به نوبت لگد میزدند که با هم‌شیفتیت تماس بگیر.

_خب چرا تماس نگرفتید؟ کسانی که شما را به گلوله بسته و استخوان‌هایتان را خورد کرده بودند پس می‌توانستند به راحتی تیر خلاص را هم بزنند، به حفظ جانتان فکر نمی‌کردید؟ به خانواده‌تان.

_شرایط آنقدر زجرآور بود که از توصیف خارج است، چشم‌هایم را به زور باز نگه داشته بودم، گلویم آنقدر خشک شده بود که کلمات در آن گیر میکرد اما کینه و نفرت از چشم‌هایشان می‌بارید.

این ۴ نفر، صیادان غیرمجازی بودند که با ادوات برقی صید میکردند، هم‌شیفتی من هم چندبار به آن‌ها تذکر داده و حتی درگیری هم داشتند آن شب هم به نیت کشتن همکارم آمده بودند که فقط من را پیدا کردند.

 آنقدر همه جوانب را برای کشتن همکارم در نظر گرفته بودند که دست و پای دو نفر زنبوردار کردستانی که کنار پاسگاه ما چادر زده بودند و با بچه‌های محیط‌بان هم رفاقتی داشتند را به همراه ۵ میهمان آن شبشان پس از ضرب و شتم می‌بندند که نکند صدای گلوله را بشنوند و به کمک بیایند.

میتوانستم با همکارم تماس بگیرم و او را مانند یک طعمه به دام آن‌ها بکشانم، لحظه انتخاب بود‌، خونی زیادی از من میرفت، آن‌ها لگد میزدند و وجدانم فریاد میزد: «گیرم که همکارت را به اینجا کشاندی آنوقت اگر او را کشتند جواب خانواده‌‌اش را چه می‌دهی؟»

بدنم میلرزید، به نوبت بالای سرم می‌ایستادند، یکی از آن‌ها از خود‌بی‌خود شد، اسلحه را روی شقیقه‌ام گذاشت: «با دوستت تماس بگیر و بگو بیاید اینجا»، تپش‌های قلبم را می‌شنیدم، برای یک لحظه خودم را به خدا گره زدم، حال مُرده‌ای را داشتم که در حال احتضار از او میخواستند آدم هم بکشد!

رمز ما

نفس عمیقی کشیدم که صدایم به گوششان برسد اما تیغ درد نفسم را برید؛ تمام انرژیم را جمع کردم: بین من و همکارم رمز است که وقتی در شیفت با او تماس بگیرم میداند حتما مشکلی پیش آمده و همراه نیروی انتظامی به کمکم می‌آید.

نمیدانم چه شد اما انگار آن‌ها هم ترسیده بودند کسی سر برسد چون دروغم را باور کردند و اصلا از خودشان نپرسیدند خب اگر اینچنین رمزی بینشان هست چرا با دوستش تماس نگرفت تا نیروی انتظامی بیاید اینجا و دستگیرمان کند.

هفت نفرِ چادر زنبورداری را هم دست بسته پیش من آوردند و گاوصندوق را در ماشین گذاشتند که فرار کنند، غافل از اینکه مسیر اصلی که منتهی به تفرجگاه است به دلیل شیوع کرونا خاکریزی شده تا مانع حضور گردشگران شود و آن‌ها که راه‌های فرعی را بلد نبودند ماشین و گاوصندوق اسلحه را رها و فرار کردند.

سید امین هادیپور

پای مصنوعی

پای سید امین بر اثر جراحت سنگین و عفونت بریده شد و او حالا در بیمارستان پارس تهران در حال طی دوران نقاهت است، محیط‌بان شجاعی که عشق به محیط‌زیست را از پدر معلمش و روزهای تدریس در روستاهای خوزستان به یادگار برد.

شاید برای خیلی از ما تجربه‌ی اینچنین شب مهیبی  مساوی با خانه‌نشینی باشد اما این محیط‌بان غیور حتی با وجود سختی‌های طاقت‌فرسا بی‌آنکه غصه پای جا مانده‌اش را بخورد در انتظار پای مصنوعی است تا دوباره به دل طبیعت بازگردد و در برابر صیادان غیرمجاز، سینه سپر کند.

به گفته محمد درویش، عضو مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع، در ۹۰ سال گذشته در آمریکا ۲۵ محیط‌بان کشته شده‌اند که علت ۹۵ ٪ مرگ آنان حوادث و سوانح بوده‌است اما در ۳۰ سال گذشته در ایران ۱۱۲ نفر محیط‌بان و ۱۱ جنگلبان کشته شده‌اند؛ همچنین تعداد زیادی از محیط‌بانان و جنگل‌بانان مضروب و مجروح و دچار نقص عضو دائم شده‌اند و حتی مواردی از تهدید اعضای خانواده محیط‌بانان نیز گزارش شده‌است؛ حال باید دید و به انتظار نشست که قانون چگونه در برابر جولان صیادان غیرمجاز خواهد ایستاد، کسانی که انسانیت را به قیمت صید و قاچاق و پر کردن جیب‌هایشان زیر پا لگدمال کرده‌اند و ریختن خون برایشان تبدیل به عادت شده است.

گزارش از حنان سالمی

یوز آسیایی
پیشنهاد سردبیر

سلاخی می‌گریست ، به قناری کوچکی دل‌باخته بود!

بهتر آن است پروژه‌های پر سروصدای تکثیر در اسارت و محصولات تکثیری آن را به‌حساب تلاش برای احیای جمعیت یوزها در طبیعت نگذاریم و دراین‌خصوص در مواجهه با افکار و احساسات عمومی قدری صادقانه و لااقل حرفه‌ای‌تر رفتار نماییم.
متأسفانه، لابی‌های فعال در حوزه حیات‌وحش با دادن نشانی‌های غلط اجازه نمی‌دهند که حقیقت به گوش مسئولان رده‌بالا برسد.

پارادایم انسان
پیشنهاد سردبیر

حذف پارادایم انسان‌محور از مطالعات حیات‌وحش و تنوع زیستی

طبق تعریف علوم مهندسی منابع طبیعی، محیط‌زیست و جنگل، «حیات‌وحش» (wildlife)، به همه‌ی موجودات گیاهی و جانوری که در محیط طبیعی – بدون مداخله‌ی انسان – زندگی می‌کنند، گفته می‌شود. درواقع حیات‌وحش به کلیه‌ی جان‌داران ازقبیل پستان‌داران، پرندگان، خزندگان و دوزیستان گفته می‌شود که به‌صورت وحشی و طبیعی بدون دخالت یا کمک انسان برروی کره‌ی زمین زندگی می‌کنند و آب و خوراک خود را خود تامین می‌کنند.

عدالت زیستی
پیشنهاد سردبیر

وگانیسم: چیستی و چرایی/ محبوبه قلی پور

زمانی که از گیاه‌خواری به‌مثابه یک روش تغذیه‌ی سالمِ دوست‌دارِ محیط‌زیست صحبت می‌کنیم، صرفن از مصرفِ رژیمِ غذاییِ مبتنی‌بر گیاه حرف می‌زنیم؛ اما هنگامی‌که از قایل‌شدن یک حق برای حیوانات سخن می‌گوییم، از «وگانیسم» دفاع می‌کنیم که طبق آخرین تعریف انجمن وگان بریتانیا «فلسفه و روشی از زندگی‌ست که به‌دنبال حذفِ همه‌ی اَشکال استثمار و ظلم به حیوانات برای غذا، پوشاک یا هرچیز دیگری است».

پیشنهاد سردبیر

سرآغاز جنبش جهانی علیه «سموم» و «آفت‌کش‌ها»

در تاریخ تمدن کتاب‌های انگشت‌شماری توانسته‌اند مسیر جهان را تغییر دهند و کتاب «بهار خاموش» یکی از آن کتاب‌های تاریخ‌ساز است. مشاهده‌ی جسم بی‌جان پرندگان در یکی از شهرهای آمریکا که در اثر سم جان خود را ازدست داده بودند، سرآغازی بر نگارش این کتاب توسط «راشل کارسون» در سال ۱۹۶۲ شد. پس‌از جنگ جهانی دوم استفاده‌ی بی‌رویه از سموم شیمیایی آفت‌کش، توجه کارسون را به خود جلب کرد و او را واداشت تا مردم را از اثرات درازمدت سموم آفت‌کش آگاه سازد.

پیشنهاد سردبیر

دست خالی در مقابل تخریبگران

مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست در آستانه آبگیری سد چم‌شیر، پس از اینکه متخصصان و فعالان محیط‌زیست در مورد خطرات زیست‌محیطی آبگیری این سد، انواع بیانیه‌ها را صادر کردند، می‌گویند که نمی‌گذارند تجربه گتوند تکرار شود و صدها هزار تن نمک اراضی پایین‌دست را از بین ببرد. اما چه‌کسی یا نهادی جلوی پروژه‌ای را که کارهای اجرایی آن با سرمایه‌گذاری خارجی 94درصد پیشرفت داشته، می‌گیرد؟

مقالات

بررسی علل ژنتیکی انقراض یوز ایرانی

یوزپلنگ تنها گونه از جنس و زیرخانواده Acinonyx است که روند جمعیت جهانی کاهشی را تجربه میکند. این گونه با تغییرات ژنتیکی پایین شناخته میشود. تمام جمعیتهای زیرگونه یوز آسیایی در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا منقرض شده و ایران آخرین پناهگاه یوز آسیایی در دنیاست. زیرگونه یوز آسیایی در فهرست سرخ اتحادیه بین المللی حفاظت در زمره گونه های در آستانه انقراض قرار دارد و به دلیل کاهش شدید تنوع ژنی ناشی از کاهش شدید جمعیت ناشی از تخریب زیستگاه، جدایی جغرافیایی و افزایش درون آمیزی تعداد اندکی از آنها در طبیعت ایران باقیمانده است.