پایی که جا ماند/ روایت محیط‌بان خوزستانی از حمله مسلحانه شکارچی‌ها

تمام کانکس پر از خون شده بود و به نوبت به من حمله میکردند، وقتی هم که آخرین رمقم را جمع کردم و گفتم که مسلح نیستم و کلید گاوصندوق را ندارم با مشت و لگد به بدن نیمه‌جانم افتادند که با هم‌شیفتیت تماس بگیر بیاید! آن‌ها دنبالش میگشتند، میخواستند او را بکشند!